جمعه، آذر ۰۸، ۱۳۸۷

ما و شرکت نفت



حالا سومین ماه است که گرفتن سوخت لنجهای  تعاونی ما به من واگزار شده است قبلا خیلی کم به شرکت نفت می رفتم ولی طی این سه ماه خیلی زیاد به شرکت نفت  رفته ام و در این سه ماه هم چیزهایی دیده ام که قبلا تنها می شنیدم ولی دیگر با چشمان خود می بینم که چگونه این جا حق مردم را ادا می کنند چگونه به مردم احترام می گذارند و تا چه اندازه حرفهای  مدیران دولت پاسخگو صحیح می باشد و چقدر هم پاسخگوی مردم بیچاره هستند !

نمی دانم در دیگر جاهای کشور هم گرفتن سوخت این مشکلات را دارد یا نه تنها ما بلوچها گرفتار این مشکلات هستیم اول از همه در مورد سوخت صیادن مطالبی می گویم از صبح که وارد شرکت نفت منطقه چابهار می شوم  شروع می کنم  قبل از آن یک روزی در شیلات برای گرفتن فرم الف و معرفی نامه سپری شده باید برای گرفتن چند نامه ( نامه حذفی و گرفتن سفته ) در نوبت باشم تا این نامه ها را بگیرم و حالا اگر شانس بیاوریم مدیر بازرگانی هم انجا باشد آنها را امضا بکند  باید به ناحیه مرکزی که فاصله زیادی با شرکت نفت منطقه  دارد بروم بیشترین وقتمان اینجا تلف می شود  که همه جزئیات را گویم حوصله تان سر می رود به طور خلاصه می گویم تمام روزمان برای گرفتن یک نامه تلف می شود تازه اگر اول ماه نباشد چون در اول ماه کشاورزان بد بخت و رانندگان کامیون تا پنج روز در اینجا صف کشیده اند تا حواله سوخت ماهیانه خودشان را تحویل بگیرند درهای اتاقهای فروش و کمیته سوخت به کلی بسته است باید ساعتها پشت در بمانید تا شانسی یکی در را باز کند از پشت میله ها هم چون شلوغ است دو سه ساعتی باید سر پا بایستید تا شاید هم کسی نامه تان را بگیرد و برای یک امضا گاهی دو روز باید برویم و بیاییم این ماه برایم اتفاق جالبی هم افتاد نامه حذفی یک لنج را دادم وقتی ازسیستم حذف شد برای ثبت جدید به قسمت فروش دادم  گفت فردا بیایید جواب را بگیرید من هم رفتم روز دیگر ساعت هشت رفتم گفتند کسی که نامه را بهش دادید رفته ماموریت باید صبر کنید تا ساعت دوازده و نیم سر پا ایستادم هر کاری میکردم این کارمند به خودش زحمت نمی داد تا نامه را پیدا بکند  وقت نهار رسید در را بست ورفت بعد از یک ساعت آمد گفت همکارم نیامده برو یک نامه دیگر بگیر رفتم تا نامه را گرفتم آمدم و دوباره کارهایش را کردم دیدم تعطیل کرد روز دیگر دوباره آمدم بعد از چند ساعتی علافی جوابش را گرفتم  وقتی این بلاها را می بینم که سر ما می آورند بیشتر به حال کشاورزان دلم می سوزد که از روستاهای دور دشتیاری و باهو کلات و... آمده اند تا چندین روز می روند و می آیند تا حواله بگیرند رانندگان کامیون هم همینجور باید کامیونهایشان را بیاورند چابهار صف کنند . آیا شهرهای دیگر هم باید هر ماه ماشینها بازدید بشود ؟ مردم خیلی برای گرفتن سوختشان در تنگنا هستند .


برای گرفتن یک امظا ساعتها پشت در یا پشت میله ها نوبت باشید باید بروید منطقه بیایید ناحیه کسی که وسیله ندارد بیشتر در عذاب است در ناحیه برای گرفتن جواب در قسمت فروش در یک جای تنگ که چند نفری فقط سر پا می توانند بایستند وجود دارد که گاهی شلوغ می شود باید چندین ساعت سر پا باشیم حتی نفس کشیدن هم مشکل می شود .

بعد از پنج روز دوندگی و منت کشی و التماس کردن و رفتن و آمدن به منطقه و ناحیه  تازه سوخت یک لنج را می توانم بگیرم وقتی هم سوخت را گرفتم نفس راحتی می کشم و چند روزی استراحت می کنم تا خستگی از تنم برود .

نمی دانم چرا برای گرفتن این سوخت قانونی این بلاها را به سرمان می آورند .

گاهی این کارمندان شرکت نفت جوری با مردم رفتار می کنند  که انسان از زنده ماندن هم شرمش می شود و هیچ کس هم جواب گو نیست اگر یک کم تند صحبت بکنید چندین روز علافت می کنند .

باز هم شعارشان پاسخگویی است و خدمت به مردم !!!